بازهم ازافتخارات گذشته

امروز یه مطلب براتون می‌نویسم که خوندنش برای خودم خیلی جالب بود. قسمت‌هایی از اون رو براتون انتخاب کردم. امیدوارم خوشتون بیاد:

شهر «جندی‌شاپور»، در زبان ساسانیان «گندی‌شاهپور» نام داشت و اعراب آن را «جندی‌شاپور» خواندند.

«گند» نام یک یگان نظامی ساسانی درحد تیپ یا لشکر است، بنابراین به نظر می‌رسد این شهر ابتدا یک شهر نظامی بوده که بعدها در آن دانشگاه بنا شده‌است. شهر گندی‌شاهپور، به فرمان شاپور اول و به وسیله سربازان تحت اسارت ساخته شد. این شهر از ابتدا جنبه علمی یافت…

بر سردر دانشگاه گندی‌شاهپور نوشته شده بود:

«دانش و فضیلت، برتر از بازو و شمشیر است». (دکتر حسینعلی ممتحن، کتاب سرگذشت جندی‌شاپور، ص ۳۷)

خسرو انوشیروان، با اعزام «برزویه»، پزشک مخصوص خود به هند، عده‌ای از پزشکان هندی را استخدام کرد که به ایران آمدند. پزشکان هندی و ایرانی، اطلاعات مفیدی را در زمینه علوم و پزشکی در دانشگاه گندی‌شاهپور تدوین کردند. بنا به نوشته «جمال‌الدین ابوالحسن قفطی» در کتاب «اخبارالحکما»، شهرت پزشکان ایرانی در بیمارستان و دانشگاه گندی‌شاهپور، طب ایرانی را بر طب یونانی و هندی برتری داد. آنها کتاب‌های زیادی نوشتند که متأسفانه همه نابود شده و بفایای آن، تنها در کتب عصر اسلامی باقی مانده‌است.

مواد درسی

در دانشگاه گندی‌شاهپور، طب، فلسفه، حکمت، ریاضیات و نجوم تدریس می‌شده‌است. بیمارستانی که درکنار دانشگاه تأسیس شد، آن‌قدر شهرت و اهمیت یافت که پس از اسلام، همچنان چند قرن به فعالیت خود ادامه داد و دانشمندان بزرگی از آن به عنوان طبیب برخاستند. این دانشگاه سیصد سال به عمر خود ادامه داد. بنا به نوشته نویسندگان عصر اسلامی مانند «احمدعیسی‌بیگ»در کتاب«تاریخ‌البیمارستانات فی‌الاسلام» و «سیداسماعیل جرجانی» در کتاب«ذخیره» و «زین‌العابدین انصاری» نویسنده کتاب«اختیارات بدیعی» و «ابن سرابیون» در کتاب«تریاق»، پزشکان این بیمارستان داروهای شفابخشی می‌ساختند. حتی کنگره‌های علمی نیز در این بیمارستان و دانشگاه برپا می‌شد. مجلس مشاوره در دانشگاه گندی‌شاهپور در دوران انوشیروان چندبار تکرار شد.

پزشکان معروف

«تیادوروس»یا «تئودوروس»، پزشک مسیحی مخصوص شاپور دوم بود که شاپور علاقه و اعتماد زیادی به او داشت. حتی کلیسایی به نام او ساخت. از دیگر پزشکان غیر زرتشتی، «ماروتا» پزشک یزدگرد اول ساسانی بود که درعین‌حال، کشیش و اسقف شهر «میافارتین» بود و یزدگرد چنان به او اعتماد داشت که زمانی او را به عنوان سفیر به روم فرستاد.

«یوسف» یا «ژوزف» مسیحی، یکی از پزشکان انوشیروان خسرو اول بود که رییس مسیحیان ایران شد.

«تری‌بونوس» پزشکی یونانی بود که بنا به دعوت انوشیروان به ایران آمد و یک سال پزشک مخصوص او بود و وقتی خواست به بیزانس بازگردد، انوشیروان هدایا و پاداش‌های زیادی به او بخشید.

«جبرییل درستبد» از دیگر پزشکان عصر انوشیروان بود.

«سرجیس» یا «سرگیوس»، از پزشکان مسیحی و از فرهیختگان دانشگاه اسکندریه بود که آثار هیپوکرات، جالینوس، ارسطو و فرفوریوس را به زبان سریانی ترجمه کرد. تمام ترجمه‌های کتاب‌های طب یونانی که از زبان سریانی به عربی ترجمه شد، از روی ترجمه‌های این شخص بوده‌است.

یک پزشک معروف دیگر، «استفان ادسی» است که اعراب، او را «اصطفان» می‌خواندند. «استفان» پزشک مخصوص «کواد» یا «قباد» پدر انوشیروان بوده و سمت استادی خسرو انوشیروان را داشته است…

دیدگاه

چه خوب که گذشتگان ما یه چیزی گذاشتن که ما بهش افتخار کنیم، می چی میذاریم که آیندگان بهش افتخار کنن؟؟ شاید بدتر از قوم مغول ازمون یاد بشه!!

داشتم داشتم حساب نیست! دارم دارم حسابه.

حالا هم داریم!!چی؟
انرژی هسته ای داریم
حجاب اسلامی داریم
رادیو قرآن داریم
۵ تن داریم
پوشک صادر میکنیم
لپ لپ داریم
.
.
.

و صد افسوس که آنچه که باید نداریم!!!!!!!!!!

ارسال دیدگاه