اطلاعرسانی Pull و Push
توضیح: ضمن مباحث مربوط به اطلاعرسانی در مورد لوتوس کامنتی نوشتم. بعد فکر کردم شاید بد نباشه با توضیحات تکمیلی به عنوان یک پست جدا بنویسمش که بقیه هم نظر بدن و اینها.
اطلاعرسانی Pull و Push
به نظرم اطلاعرسانی\تبلیغات رو میشه به دو دستهی Pull و Push تقسیم کرد؛ دستهی Pull اونهایی هستند که مختاری بهشون توجه بکنی یا نکنی. مثل تبلیغات تلویزیونی که اگه دوست نداشتی تلویزیون رو خاموش میکنی یا میزنی یک کانال دیگه و …. دستهی Push هم اونهایی هستند که بدون خواست تو، خودشون رو به کانون توجهت وارد میکنند. مثل اساماس تبریک دستگیری ریگی که وزارت اطلاعات فرستاد یا انوع تبلیغات اساماسی و تلفنی که این روزها رایج شده. اگر بخوام توی فضای سایبر مثال بزنم سایتی که توش سابسکرایب میکنیم که برامون ایمیل بفرسته از نوع Pull و ایمیلهای اسپم از نوع Push هستند.
(میدونم که مرز مشخصی ندارند. اصلا راستش این Pull و Push رو ندیدم جایی برای اطلاعرسانی به کار برده باشند ولی چون منظور من رو میرسونه استفاده کردم.)
طبیعتا هرکدوم از این دو نوع تبلیغ مزایا و معایبی دارند. نوع Push میتونه تعداد بیشتری رو «متوجه» موضوع بکنه. در عوض ممکنه باعث ناخشنودی مخاطب بشه، حتی ممکنه اثر معکوس داشته باشه. نوع Pull سختتر میتونه توجهات رو جلب کنه ولی ضریب اصابتش بالاتره. هیچکدوم از این روشها (حداقل در زمینه اطلاعرسانی) بد نیستند به شرطی که درست و در جای خودشون استفاده بشند.
حالا اینها رو گفتم که بگم با اطلاعرسانی ِ Push در مورد لوتوس موافق نیستم. خصوصا در این شرایطی که لوتوس در اوج نیست.
یک زمانی لوتوس فعال بود و کیفیت مطالبش هم به نسبت بالا بود. در اون شرایط نویسندهی جدید احتمالی هم خودش رو ملزم میدونست که یا ننویسه یا اون معیار کیفیت رو رعایت کنه. اما وقتی وبلاگ نیمهجون باشه ممکنه نویسندگان بیتجربه به مصداق مَثـَل “کاچی به از هیچی” پست بیکیفیت بنویسند و بعد هم وقتی آدم خودش درخواست کرده باشه که “آقا بیاید بنویسید!” جای شکایت و اینها هم نیست.
لذا من ِ خوانندهی لوتوس گرچه که دوستدارم نویسندگان ِ (خوب) جدید اضافه بشند، ولی* روشی که تعبیر سوءتعبیر به “آی خونهدار و بچهدار پستت رو بردار و بیار!” بشه رو نمیپسندم.
در مورد جذب خواننده هم نظرم شبیه به همینه. مطالب خوب اگه نوشته بشه طبیعتا تو گودر و جاهای دیگه share میشه و حالا میشه زیرش اطلاعرسانی بکنیم که لوتوس کیه و چیه. ولی وقتی وبلاگ فعال نیست که نمیشه تبلیغ کنیم “به زودی در فلان مکان وبلاگی فعال خواهد شد!”
*یادم هست توی آییننگارش چی خوندیم ولی من هیچوقت قانع نشدم اگرچه\هرچند رو با اما\ولی استفاده نکنیم بهتره.
پ.ن. : این حرفها نوعا مربوط به اتاق فکر لوتوسه (جان؟) دوست نداشتم و ندارم این بحثها رو در ملاءعام بکنیم ولی فعلا جای بهتری نبود. بعد که به جمعبندی رسیدیم این پست میتونه به ملکوت Trash بپیونده.
دیدگاه
ارسال شده توسط: صادق نقاشزاده یزدی | 15 آوریل 2010 19:01
این خیلی بر میگرده به دیدگاهی که نسبت به لوتوس داریم.
از دید من لوتوس فعلی جایی است که یک سمپادی یزدی میتونه حرفی را که دارد در معرض قضاوت دیگران قرار دهد یا اطلاعی به اطلاعات سمپادیها اضافه کند یا یک بیانیه منتشر کند. جایی است که هر سمپادی یزدی میتوان حرفی را به دیگران عرضه کند.
از این دیدگاه که نگاه میکنم کیفیت برام بیمعنا میشود. شاید چیزی که به نظر من مهم و ارزشمند است از دید دیگری سخیف و نابجا باشد.
شاید زمانی که نویسندگان روزانه داشت اینگونه نبود و نمیشد اینگونه برداشت کرد اما اکنون لوتوس از دید من این است.
[پاسخ]
ارسال شده توسط: منیره | 15 آوریل 2010 20:26
…
در ضمن اینجا که گفتین «این پست میتونه به ملکوت Trash بپیونده.» باید بگم حداقل این قانون وبلاگ های گروهیه که پستی که نوشته شد باید جمیع (و یا سردبیر) نظر بدن برای پاک کردنش.
[پاسخ]
احسان پاسخ در تاريخ آوریل 15th, 2010 9:17 ب.ظ:
همونطور که قبل از ارسال هم گفتم طبق قوانین وب۲، هر نوشتهای در مالکیت نویسندهشه. حالا هی شلوغی کن.
[پاسخ]
صادق نقاشزاده یزدی پاسخ در تاريخ آوریل 17th, 2010 7:04 ق.ظ:
مگر اینکه جایی قوانین متفاوتی را داشته باشه و طرف قبول کرده باشه! اوکی؟
[پاسخ]
مهدی امیرحیدری پاسخ در تاريخ آوریل 17th, 2010 7:55 ق.ظ:
ایده لوتوس، تابستون ۸۶ با یه شوق خاص مطرح شد. موقعی که من و صادق و خانم محق و احمد وبلاگ خودمون رو واقعا! مینوشتیم. نه از روی عادت، که از سر شوق.
همون موقع دوستان فعال دیگهای هم بودن که دعوت کردیم و اومدن و اوایل واقعا فعال بودن.
به تدریج، بچهها یکی یکی هرکدوم به دلیلی کنار رفتن: احمد، بعد زهرا، بعدش محمدرضا و… آخراش لوتوس بود و صادق، مهسا و گاهی هم من!
رفتن بچهها باعث کم شدن خوانندهها شد و همین باعث دلسردی بازماندگان! میگن که: «مستمع، صاحبسخن را بر سر ذوق آورد». ما سه نفر هم بالاخره کم آوردیم و لوتوس به قول احسان رفت توی کما!
حالا که مدتیه از کما دراومده، من هم چندان جالب نمیبینم که تبلیغات Push بشه. همون share توی فیسبوک به نظرم جالبترین راهه. درمورد پستهای اخیر خودم که بازخورد جالبی دیدم.
با نظر صادق هم چندان موافق نیستم که هرکسی خواست بیاد و حرف خودشو بزنه و بره. اون سیستم برای بلاگ شخصی عالیه، ولی اینجا سیستمش چیز دیگهای هست. اولین بار، ۴ نفر بودیم و برای انتخاب ۲ نفر اضافه، یعنی برای ۶ روز هفته یه نظرخواهی از همین ۴ نفر انجام شد، و برای هر نویسنده جدید، باید همه نظر میدادن. حالا هرکی خواست بیاد بنویسه و بره؟! خطوط قرمز لوتوس چی میشه؟ شاید این سیستم برای نویسنده مهمان خوب باشه. و تازه پست مهمان هم به نویسندگان اصلی میل میشد و درصورت نبودن مخالف، منتشر میشد!
ای روزگار، جوانی کجایی که یادت به خیر 😉
صادق نقاشزاده یزدی پاسخ در تاريخ آوریل 18th, 2010 6:53 ق.ظ:
شاید منظورم را بد بیان کرده بودم. منظور من هر چیز نبود به معنای مطلقش نبود. هر چیز در چهارچوبی که مجمع عمومی نویسندگان تعیین میکنند! منظور بود.
و وقتی که چهارچوب مشخص شد، دیگه توی اون چهارچوب (که چهارچوب فعلی خیلی گشاد و فراخ است) که خیلی چیزها میشه نوشت. خیلی. مهم اینه که بخواهی.
مهدی امیرحیدری پاسخ در تاريخ آوریل 17th, 2010 8:03 ق.ظ:
پستا نَمِشه پاک کنن!
اوقات تلخی و اینا!
یزّی بوخون حاجی 🙂
ترجمه اولین جمله: پست را نمیشه پاک کرد!
[پاسخ]
احسان پاسخ در تاريخ آوریل 17th, 2010 10:01 ق.ظ:
اینقدر هم یزدی بلد نیستم یعنی؟!!
توقّام شد.