فرصت مطالعاتی
یکی از استادان عقدهای، پارسایی را پرسید: از عبادتها کدام فاضلتر است؟ گفت: تو را فرصت مطالعاتی، تا در آن یک ترم دانشجویان را نیازاری.
اوستادی بار میبست از بلاد / گفتم این فتنهست زینجا رفته به
وانکه دورش بهتر از نزدیکی است / دورههای فرصتش پیوسته به
« دیوانگی | کلکل شاعرانه ۲ »
دیدگاه
ارسال شده توسط: مهدی امیرحیدری | 26 سپتامبر 2010 11:24
سلام احسان.
دمت گرم. خیلی باحال بود 🙂
دقیقا یاد یکی از اساتید محترم علوم پایهمون افتادم.
[پاسخ]
احسان پاسخ در تاريخ سپتامبر 26th, 2010 1:36 ب.ظ:
مرسی دکتر. فکر کنم جزو تجارب مشترک همهمون باشه.
حالا ما تو لیسانس یه همچین استادی داشتیم، الان وبلاگ زده، هی پست میذاره که خیلی دلم براتون تنگ شده، کاش بتونیم دوباره با هم کار کنیم! بعد زیرش اسم ماها (همه دانشجوهایی که باش کلاس داشتن) رو ردیف میکنه!!
[پاسخ]
مهدی امیرحیدری پاسخ در تاريخ سپتامبر 26th, 2010 5:46 ب.ظ:
یه کامنت براش بذار و لینک بده این پستتو بخونه
😀
[پاسخ]
احسان پاسخ در تاريخ سپتامبر 26th, 2010 7:36 ب.ظ:
=))
ایول
ارسال شده توسط: مهدی نبوی | 26 سپتامبر 2010 20:36
خیلی جالب و قشنگ بود
:))
[پاسخ]
ارسال شده توسط: منیره | 1 اکتبر 2010 02:16
معلومه خیلی دلت پره ها :دی
[پاسخ]